در طول سه دهه فعالیت حرفهای، موسوی همواره در دل بخش خصوصی کار کرده و فیلم ساخته و شناخت خوبی از مناسبات سینمای ایران دارد. او که رئیس شورای عالی تهیهکنندگان است اعتقاد دارد سینمای ایران در شرایط فعلی چشمانداز روشنی پیش رو ندارد و البته برای این حرفش هم تحلیل دارد. گفتوگو با سردبیر سابق هفتهنامه «سینما» و تهیهکننده فیلمهایی چون «قرمز» و «بغض» درباره معضلات بخش خصوصی این ویژگی را دارد که چشماندازی واقعبینانه از وضعیت فعلی ترسیم میکند و در انتها هم راهحلی برای حل بحران به همراه دارد که اگر جدی گرفته شود میتوان به تغییر شرایط امیدوار بود.
- بخش خصوصی سینمای ایران حال و روز مساعدی ندارد. بیشتر فیلمهای اکران شده در سال91 موفق به بازگرداندن سرمایه اولیهشان نشدهاند. تکلیف اکران عمومی چند تولید مهم بخش خصوصی که در جشنواره فجر به نمایش درآمدند هنوز روشن نیست. آینه تولیدات امسال هم چشمانداز روشنی را برای بخش خصوصی نمایان نمیکند.
سینمای ایران با یک معضل مهم و اساسی مواجه است و آن بیبرنامگی است. در طول سالیان، ما همیشه با مشکلات متعددی روبهرو بودهایم. اما چه صنف و چه مسئولان دولتی با نشستها و همفکریها و برنامهریزیهایی که انجام میدادند امکان مقابله با مشکلات را فراهم میکردند اما در سیستم مدیریت جدید سینما، نه صنف به دلیل فقدان مشروعیت میان بسیاری از اهالی سینما کارکردی دارد و نه مدیران دولتی برنامه مشخص و تدوین شدهای برای حل مشکلات دارند؛ به طور مثال ما در شورای عالی تهیهکنندگان در شش ماهه اول فعالیت معاونت جدید سینمایی در دیداری که با آقای شمقدری داشتیم یادآوری کردیم که نیاز به برنامهای میانمدت برای رفع برخی از مشکلات داریم. در این جلسه ما برنامههای خودمان را هم پیشنهاد دادیم و اعلام آمادگی کردیم که به عنوان شورای عالی تهیهکنندگان حاضریم برای رفع مشکلات سینما همفکری و همراهی کنیم. در آن جلسه یکی از نکاتی که ما ذکر کردیم نیاز به برنامهریزی برای وضعیت سینما بعد از هدفمندی یارانهها بود؛ اینکه هدفمندی یارانهها باعث افزایش هزینه تولیدات سینمایی میشود ولی اگر برنامهای مدون و منطقی در این خصوص وجود داشته باشد میتوان سینما را در برابر این مسئله واکسینه کرد. در همان جلسه در مورد مشکلات سالنهای سینما هم نکاتی مطرح شد و در کل ما به عنوان صنف تلاش کردیم پا پیش بگذاریم و دست یاری و همکاری به مسئولان جدید سینمایی بدهیم. البته پاسخی از آقای شمقدری و همکارانش دریافت نکردیم. بههر حال قابل پیشبینی بود که با توجه به شرایط اقتصادی اجتماعی و جراحی بزرگ هدفمندی یارانهها که البته انجامش واجب بود ولی نیاز به برنامهریزی دقیق داشت، سینمای ایران دچار مشکلات تازهای شود؛ چون هم هزینه تولید فیلم بالا میرفت و هم فشار اقتصادی میتوانست تاثیرات خودش را در عرصه اکران نیز نشان دهد و باعث شود سینما از سبد هزینه خانواده حذف شود.
در چنین شرایطی به جای اینکه فکری برای این معضل شود و بخش خصوصی تقویت شود و برنامهریزیهای بلندمدت و میانمدتی صورت گیرد، معاونت سینمایی به سمت ایجاد صنفهای فرمایشی رفت؛ یعنی در همان گام اول به جای بها دادن به بخش خصوصی و اصناف دست به صنفسازی زدند. طبیعتا این صنفها هم بیشتر به مسائلی میپردازند که موردپسند دولت قرار گیرد نه اینکه سینما سودش را ببرد برای همین یک برنامه ساده هم نمیتوانند تدوین کنند.
- مسئولان سینمایی اعلام کردند قصد دارند با کمک به ایجاد صنف تازه تهیهکنندگان، به وحدت سینماگران یاری برسانند.
اولا این شعار چقدر محقق شد و نکته مهمتر اینکه با چه سازوکاری میشود به وحدت دست یافت؟ آیا راه رسیدن به وحدت صنفسازی است؟ دوستان آمدند و به عنوان صنف در شورای صنفی اکران قرار گرفتند اما شما به عملکردشان نگاه کنید و ببینید اکران به خصوص در چند ماه اخیر به چه روزی افتاده است.
- به نظر میرسد چیزی که اکنون اهمیت دارد کم نیاوردن در دعوا و ایجاد جنجال است.
وقتی تدبیر و برنامه وجود نداشته باشد وضعیت همین میشود. در اختلاف نظری که میان حوزه هنری و وزارت ارشاد پیش آمد، صنفی که گرچه بخش اعظمی از همکارانش قبولش ندارد ولی مورد تایید دولت است چه عملکردی داشت؟ دوستان به جای اینکه به عنوان صنف در میانه بایستند و سعی کنند با تعامل مشکل را حل کنند خودشان با دادن یک اطلاعیه تند و افراطی عملا موضوع را حادتر از مشکل اولیهاش کردند. دیدیم که شورای صنفی در این زمینه به صورت پیادهنظام معاونت سینمایی عمل کرد؛ در حالی که تعریف صنف این است که کلیت سینما را در نظر بگیرد و در جهت منافع سینما گام بردارد. طبیعی است که در اختلاف بهوجود آمده صنف باید به منافع سینما فکر میکرد و با رایزنی و تعامل با دوطرف به سمت حل مشکل میرفت اما چون این صنف، یعنی «اتحادیه2» خودش را وابسته و اساسا مولود مدیریت دولتی سینما میدید به صورت شعبهای از معاونت سینمایی عمل کرد. صنف باید مصالح سینما، سینماگران و بخشخصوصی را درنظر بگیرد نه اینکه در دعواها به شیوهای غلط و افراطی به هواداری از دولت بپردازد.
- به هر حال جامعه صنفی تهیهکنندگان یا همان اتحادیه2 به عنوان صنف مورد اعتماد دولت وارد عمل شده و در حال حاضر هم حضورش در شورای صنفی اکران را حمل بر نمایندگیاش از اصناف سینمایی میداند. بماند که الان شاهد صنفهای موازیای هستیم که اغلب یکدیگر را قبول ندارند.
وقتی صنفی از بالا و به صورت دستوری تشکیل میشود طبیعی است که نتواند کارکرد درستی داشته باشد. این دوستانی که خودشان را تشکیلات تهیهکنندگی میدانند عملکردشان چه سودی برای سینما و بخش خصوصی داشته است. جز بیبرنامگی و جنجالآفرینی ما چه چیزی از این آقایان دیدهایم؟ آخرین نمونه عملکرد شورای صنفی در اکران ویژه ماه مبارک رمضان است که امسال با شکست مواجه شد و یکی از مهمترین دلایل این شکست فقدان هر نوع برنامهای برای این طرح بود. بدون اینکه بدانند فیلم کلاه قرمزی اصلا به ماه رمضان میرسد یا نه شورای صنفی برای خودش برید و دوخت و بعد متوجه شد که اصلا فیلم آماده نمایش نیست.
- جدای از این شورای صنفی اعلام کرده که اجازه اکران کلاه قرمزی را در سینماهای حوزه نمیدهد.
این مسئلهای است که بعدا پیش آمد؛ یعنی وقتی که دوستان متوجه شدند کلاه قرمزی آماده اکران نیست. البته ورود به دعوا و جنجال یکی از بزرگترین مشکلات حال حاضر شورای صنفی است که به صورت مستقیم سینمای ایران از آن لطمه میبیند. الان شورای صنفی به جای حل مشکل موضعگیریهایی میکند که دعوای موجود تمام نشود. صنف دولتساخته الان به بازوی اجرایی وزارت ارشاد و مدیریت سینما تبدیل شده است. اگر دوستان جای آن اطلاعیه تند و تیز و آن همه اظهارنظر مناقشهبرانگیز به عنوان صنف میکوشیدند نگاههای دوطرف را در زمینه کلان سینما به هم نزدیک کنند، شاید این مشکلات تا الان حل شده بود. متاسفانه آن اطلاعیه کار را خراب کرد و متنش هم آنقدر تند بود که قاعدتا نباید مورد تایید وزارت ارشاد هم قرار میگرفت.
- وقتی مدیران سینمایی عملا از آن اطلاعیه دفاع کردند یعنی از موضعگیریهایشان نشانهای مبنی بر مخالفت با اطلاعیه اتحادیه علیه حوزه هنری مشاهده نشد.
به نظرم ارشاد عملا در موضعی قرار گرفت که مجبور شد از آن اطلاعیه دفاع کند وگرنه در شرایط عادی نباید شاهد چنین رویکردی میشدیم.
- از ابتدای سال به جای حل بحران دائم مسائلی پیش آمده که فضا را همچنان ملتهب نگه داشته. گاهی اوقات هم به نظر میرسد که یک طرف صرفا میخواهد روی طرف مقابل را کم کند و این رفتارها در مجموع باعث شده بحرانهای سینمای ایران به نقطه پایان نرسد.
به نظر میرسد این بحرانسازیها به واسطه بیبرنامگی است. چون برنامهای وجود ندارد بحرانهای متعددی ایجاد میشود؛ مثل تعطیلکردن خانه سینما یا قراردادن فیلمهایی در اکران نوروزی که از بازتابهای زمان جشنواره معلوم بود، محل دعوا و جنجال خواهد شد. الان کسانی به عنوان صنف جلو آمدهاند که متاسفانه هم بحرانسازی میکنند و هم نمیتوانند مشاورههای درستی به معاونت سینمایی بدهند تا مدیران متوجه شوند چرا وضع سینمای ایران اینقدر خراب است. نکته دیگر اینکه اغلب این دوستان در چند سال اخیر اصلا فعالیتی در این حرفه نداشتهاند و فیلمی تولید نکردهاند که دلشان برای سینما بسوزد. فقط به دنبال دعوا و جنجال هستند و لطمه اصلی را هم این وسط فقط بخش خصوصی میبیند؛ یعنی قربانی اصلی دعوای وزارت ارشاد و حوزه هنری بخش خصوصی است. بخش خصوصی الان مثل مرغ عروسی و عزا سربریده میشود. بدنه سینمای ایران باید خسارت لج و لجبازی و سیاسیکاریهای افرادی را بدهد که به نظر میرسد اساسا دلمشغولیشان سینما نیست.
- البته مدیریت سینما معتقد است که برنامههای متعددی برای سینما داشتند و دارند و الان هم که سازمان سینمایی در حال تشکیل است و معاونتهایی هم مشخص شدهاند. یکی از اتفاقهایی که رخ داده تزریق بودجه توسط دولت به بخش خصوصی است که البته در اینباره هم حرف و حدیث زیاد است. در شرایط فعلی چنین اقدامی میتواند به تقویت بخش خصوصی بینجامد؟
به گمان من این بدترین شکل حمایتی است که دولت از سینما انجام میدهد و اسمش را هم نمیشود حمایت از سینما گذاشت. بخشخصوصی باید بتواند روی پای خودش بایستد. اینکه دوستان بخواهند با تزریق بودجههای سنگین به برخی پروژهها به حمایت از سینما بپردازند جواب مثبت نخواهد داد. کما اینکه تا الان هم نداده است. سیستم سیاستی که خود بخش خصوصی بتواند فعالیت کند و در جاهایی هم از آن حمایت شود بیشتر میتواند به رفع مشکلات کنونی سینما بینجامد؛ بهخصوص اگر برنامههایی وجود داشته باشد. الان سهسال است که از سوی مدیران دولتی میشنویم که ما برنامه داریم. گفتند ما برای هدفمندی یارانهها برنامه داریم و حتی در برنامه هفت اعلام کردند که ما یک صندوق برای حمایت از سینما ایجاد میکنیم. الان میشود پرسید کدام صندوق؟ چه شد آن وعدههایی که دادید؟ کلا در هر زمینهای که صحبت شد گفتند ما برنامه داریم اما واقعیت این است که برنامهای وجود ندارد. اساسا سینما ویژگیهای خاص خودش را دارد و به قول مهدیفخیمزاده سینما موجودی است که گاهی وقتی دست به پایش میزنید سرش درد میگیرد یا مثلا میخواهید چشمش را درست کنید پایش کج میشود! منظور این است که سینما ظرایف خاص خودش را دارد و مدیریتش هم پیچیدگیهایی دارد که نمیشود با بخشنامه و دستورالعمل با آن برخورد کرد، در عین حال که به نظر خیلی ساده میرسد.
به دلیل اینکه طرف مقابل هنرمندان هستند و از ویژگیهای خاص برخوردارند؛ نوعی پیچیدگی هم در رفتار و شخصیتشان به چشم میخورد که مدیریت بر آنها را سخت میکند. نمونه اینکه فلان فیلم را بخرید فکر خوبی است اما به هر حال تکلیف کارگردان و هنرمندان این فیلم چه میشود؟سیاستی که الان اعمال میشود و برای سینما هم سم است این است که تولیداتی سفارش داده شده و با سرمایه دولت هم ساخته میشود. با سرمایه معاونت سینمایی فیلمهایی تولید میشود که تهیهکنندگانش فقط به پایان تولید میاندیشند و سودش را در مرحله تولید میبرند. این فیلم چه تماشاچی ببیند و چه نه و چه شمای منتقد از آن خوشتان بیاید یا نیاید اصلا برایشان مهم نیست.
- در واقع سود در تولید است و نه در اکران.
دقیقا همینطور است و به همین دلیل دغدغه اکران هم ندارند چون سرمایهای نگذاشتهاند که دلشان بسوزد و به فکر بازگشتش باشند.
- الان ما تهیهکنندهای داریم که نزدیک به 10فیلم اکران نشده دارد و بدون دغدغه دنبال تولید فیلمهای بعدی است. در شرایط طبیعی چنین تهیهکنندهای باید ورشکستشده باشد ولی چون این فیلمها با سرمایه مستقیم یا غیرمستقیم دولتی ساخته شدهاند، هیچ مسئلهای هم برایش پیش نیامده است.
دلیلش این است که نهاد سفارشدهنده بازهم به او فیلم میدهد و پول هم در اختیارش میگذارد که تولید کند. پولهای نسبتا کلانی در اختیار کسانی قرار میگیرد که ظرفیت آن را هم ندارند. در هر حرفهای آدمهایی با درجهبندیهای متفاوت وجود دارند. بهترین سیستم اظهارنظر درباره افراد بررسی سوابق حرفهایشان است و تولیداتی که کردهاند. به نظر من کمیسیون فرهنگی مجلس باید در مورد تولیدات دولتی سینما سؤال کند که شما بر چه مبنایی این فیلمها را تولید کردهاید و این فیلمها چقدر در جذب مخاطب موفق عمل کرده و با چه بودجههایی این کار را کردید و چرا تهیهکنندههایی که انتخاب کردید اکثرا آدمهای خاصی هستند و این آدمها، تجربه نشان داده که کارهای کیفی خوبی انجام ندادهاند.
- اتفاقی که الان رخ داده، دادن یک پروژه الف به کارگردانی جیمساز است.
نمونههای دیگری هم هست که فیلمهایی با مضامین ارزشمند و در ژانر سینمای دفاع مقدس با بودجههای کلان دولتی توسط افرادی ساخته شدهاند که حاصل کار قابل توجه نبوده است. وقتی شما درباره یک اسطوره دفاع مقدس فیلم میسازید باید این فیلم را در چنان سطحی تولیدکنید که اولا در شأن آن شهید بزرگوار باشد و در درجه دوم فیلم از سطحی از تکنیک و حرفهایگری برخوردار باشد که بتواند تماشاگر گستردهای را جذب کند. الان شاهد هستیم که برای برخی فیلمها بلیت مجانی میدهند و میگویند بروید سینما.
سینما آن بلیت را میگیرد و پولش را از تهیهکننده میگیرند، در حالی که بلیت باید توسط تماشاگر خریداری شود و سینما به تهیهکننده پول بدهد نه برعکس. حالا چرا این فیلم باید با بلیت مجانی تماشاگر به سینما بیاورد چون شما پروژه مهم دفاع مقدس را به تهیهکنندهای دادهاید که فکر و ذکرش تولید، آن هم بدون رعایت ضوابط حرفهای است یا تهیهکنندههای دیگری که ارتباطهای ویژهای پیدا کردهاند و حالا با بودجههای کلان فیلمهای سفارشی میسازند. الان شما فیلمهایی که بعد از عید اکران شدهاند را بررسی کنید، جز یک استثنا، بقیه فیلمهایی که فروش معقولی کردهاند و توانستهاند چراغ سینما را روشن نگاه دارند تولیداتی هستند که توسط بخش خصوصی ساخته شدهاند؛ «خوابم میآد»، فیلم سعید سهیلی و «نارنجی پوش» داریوش مهرجویی که اگرچه 40درصد هم بعد از تولید، شریک دولتی پیدا کرده ولی تولید آن توسط بخش خصوصی صورت گرفته است.
- در مورد تولیدات موفق بخش خصوصی شاهد هستیم که هزینههای تولیدشان هم معقول است. مثلا همین فیلم خوابم میآد باوجود استفاده از عوامل حرفهای و بازیگران محبوب با نصف هزینه برخی از تولیدات سفارشی دولتی ساخته شده است. در مورد برخی از تولیدات دولتی به نظر میرسد که بودجه هم بهدرستی مدیریت نمیشود و هزینه فیلم بیشتر از حدی که باید، بالا میرود.
تهیهکننده حرفهای وظیفه خودش میداند که فیلم را با قیمت مناسب تمام کند. به قول یکی از دوستان، تهیهکنندگی مثل این است که در مرحله ساخت شما با هلیکوپتر پول را در سطح شهر پخش میکنید و بعد در مرحله اکران شما باید بیایید دانه به دانه این اسکناسها را جمع کنید. ببینید که چه کار مشکلی است. کاری است که نیاز به ممارست، شناخت سلیقه مخاطب، آگاهی و تخصص نسبت به مقوله تولید و تجربه کافی دارد. این طرف قضیه هم نیاز به این است که حمایت به معنای عرفیاش صورت بگیرد. یکی از اقدامات خوبی که صورت گرفته و باید به آن اشاره کنیم این است که تعدادی سالن سینما بازسازی شده و وارد چرخه اکران شدهاند و مورد استقبال مردم هم قرار گرفتهاند. هرچند این اقدام هم در حد نیاز سینما و مخاطب انجام نشده است. اگر برنامهای وجود میداشت این بودجههای کلان به جای اینکه به برخی داده شود باید صرف ساخت و تجهیز سالن سینما شود. در واقع بودجههای کلان باید در امور زیربنایی هزینه شود.
فقط کافی است شما بتوانید به بخش خصوصی وام بدهید. در مورد وام هم باید به این نکته اشاره کنیم که به دلیل اینکه بانکهای ایرانی عملا نمیتوانند وامهای کمبهره بدهند، زمان مدیریت انوار تصمیم گرفته شد که دولت با بهره مناسب به تولیدکننده وام بدهد و بخشی از نقدینگی تهیهکننده بخش خصوصی از این طریق تامین شود. ضمن اینکه وام باید حتما بازگشت داشته باشد. الان شاید با هزینه تولید یک فیلم به اصطلاح فاخر بتوان 30فیلم بخش خصوصی را مورد حمایت قرار داد و از تولیدشان حمایت کرد.
اما دوستان میآیند تمام هزینه یک فیلم را نقدا میپردازند بدون اینکه این فیلم بازگشت سرمایهای داشته باشد. الان فیلمی با بودجه 800میلیون تومان روی پرده است که کمتر از 40میلیون تومان فروخته و تازه این فیلم پس از سه سال، اکران شده است و اگر شرایط فعلی نبود شاید باز هم فرصت اکران پیدا نمیکرد. به هر حال باید کسی جوابگوی حیف و میلهایی که از بودجه عمومی صورت میگیرد باشد. در حال حاضر بخشی از سینماگران ما به صورت پیمانکار روی پروژههایی کار میکنند که کارفرمایش هم دولت است. کارفرما از پیمانکار نه انتظار کیفیت دارد و نه به بازگشت سرمایه فکر میکند. این دوستان، پیمانکاریهایی هستند که پروژهای که سفارشاش را پذیرفتهاند با مبلغ قابل قبولی هم تمام نمیکنند، چون نفعشان در این است که فیلم، گرانتر تولید شود. یکی از تبعات این داستان افزایش تورم در دستمزدهاست. در یکی از فیلمهایی که اخیرا و در مدت زمان حدود شش ماه تولید شده دستمزدهای غیرمتعارفی پرداخته شده است. یعنی پروژه دولتی در یک رقابت نابرابر، شده رقیب بخش خصوصی و بهترین بازیگران و عوامل فنی با بالاترین قیمت جذب کرده و فیلمی بسیار گران و چند میلیاردی را ساخته است.
در حالی که در بخش خصوصی حتی در مورد فیلمی چون «جدایی نادر از سیمین» با آن همه حساسیت و دقتنظر و استفاده از بهترین عوامل پشت و جلوی دوربین سینما و تمام دلمشغولیهایی که فیلمساز داشته، محصول نهایی با رقم معقولی تولید شده و از نظر سودآوری هم چندین برابر هزینهاش از طریق اکران خارجیاش بازگشت سرمایه داشته است. این تفاوت تولید استاندارد بخش خصوصی با تولید سفارشی و گران دولتی است ضمن اینکه برای پروژههای سنگین و پرهزینه باید تهیهکننده و کارگردان حتما حرفهای و با تجربه باشند. در هیچ جای دنیا یک کارگردان تجربه اولش را با یک پروژه سینمایی پرهزینه انجام نمیدهد. اغلب با فیلمهایی با بودجه محدود و غالبا هم در تلویزیون فعالیتشان را آغاز میکنند. برای مشق فیلمسازی نباید پروژه فاخر و گران ساخت. استیون اسپیلبرگ اولین فیلمش یک کار جمع و جور تلویزیونی بود. سینما هنر پرهزینهای است و نباید شخصی که تجربه روشن و مشخصی ندارد به عنوان کارگردان یک فیلم پرهزینه و سنگین فرضا تاریخی انتخاب کرد. فردی که در مناسبات بخش خصوصی امکان ندارد به چنین جایگاهی برسد چون آنجا خبری از حمایتهای بیحساب و کتاب نیست و باید الزامات حرفهای را رعایت کرد.
- البته اخیرا آقای میرعلایی گفته حمایت فارابی از پروژههای سینمایی، حمایتی عام است و هیچ فیلمی در سینمای ایران بدون حمایت دولت ساخته نمیشود.
تنها حمایتی که به صورت عام صورت میگیرد دادن 110حلقه نگاتیو به اضافه پوزیتیو است که جمع اینها مبلغ 10میلیون تومان میشود. در شرایط فعلی هزینه تولید یک فیلم 400تا 600میلیون تومان است. خب 10میلیون در یک پروژه 400میلیونی اصلا بودجهای محسوب نمیشود که بشود اسمش را حمایت گذاشت. واقعیت این است که اگر این 10میلیون تومان را هم دولت ندهد اتفاقی نمیافتد. الان هم که بسیاری از فیلمها به صورت دیجیتال ساخته میشوند و نگاتیو هم عملا حذف میشود و این منت را هم فارابی نمیتواند سرفیلمسازان بگذارد. در عوض آن طرف، شما فیلمهایی دارید که تمام بودجهاش را دولت داده که یا قابلیت اکران ندارند یا اگر هم اکران شدهاند نه تماشاگر داشتهاند و نه از نظر منتقدان و کارشناسان، اثر سینمایی قابل تاملی ارزیابی شدهاند. فیلمهایی بودهاند که به قول معروف نه دنیا داشتهاند و نه آخرت.
- قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، سینما کلا در اختیار بخش خصوصی بود. دولت نه کاری به سینما داشت و نه حمایتی از آن میکرد. فیلمفارسی بود با تمام مظاهرش و تک و توک هم فیلمهای متفاوتی ساخته میشد. پس از پیروزی انقلاب برای شکلگیری سینمای نوین ایران، دولت وارد ماجرا شد و البته چاره دیگری هم نبود. فکر میکنید سنگبنای شکلگیری بخش خصوصی در دهه60 درست اتفاق افتاد؟
آقایان انوار و بهشتی راهاندازی سینما به صورت جدی در سالهای پس از انقلاب را برنامهریزی کردند و به اعتقاد من نتیجه خوبی هم گرفتند. انتقادی که من به این دوره وارد میدانم، عدم شناختی بود که این دوستان نسبت به جایگاه تهیهکننده داشتند و این، در دهه60 به کارگردانسالاری منجر شد. ولی از نظر راهاندازی سینما و بخش خصوصی نمیتوان انکار کرد که گامهای جدی و مهمی در این دوران برداشته شد. یک دوره موفق، زمان مدیریت مرحوم سیفالله داد بود. در این دوران بخش خصوصی به یک دوران طلایی رسید چون یک فیلمساز مسئولیت معاونت سینمایی را عهدهدار شده بود که خودش دارای تجربه عملی فیلمسازی در سطحی درخشان بود و نمیخواست یک مدیر اداری صرف باشد. مدیری که از جنس هنرمندان است و آنها را خوب میشناسد. سعی میکند به سینماگر اعتماد کند. زمان سیفالله داد به تهیهکننده و کارگردان اعتماد میشد؛ فیلمی که میخواهند را بسازند. در نهایت مشورتهایی داده میشد و سعی میشد در صورتی که مشکلی وجود دارد فیلمساز را قانع کنند که فرضا این سناریو به این دلایل امکان دارد به مشکل بربخورد. طبیعتا فیلمساز مقابل این روش گارد نمیگرفت. بهترین دوران و شکوفاترین بخش خصوصی مربوط به همین زمان است.
- البته مدیریت فعلی اعتقاد دارد آن دوره، بدترین دوران سینما بوده و سیر نزولی سینمای ایران از همان زمان شروع شده است.
به هر حال دوستان در این زمینه به تعویض ریل اعتقاد دارند ولی هنوز خودشان هم فرصت نکردهاند که ریل را عوض کنند، فقط ریلها را لق کردهاند و این باعث میشود که گاهی قطارها از خط خارج شوند. به گمان من این ریلگذاری اگر به شکل درستش انجام میشد فکر بدی نبود. به شرطی که به بخش خصوصی اعتماد میکردند و امور را از طریق تعامل با فیلمسازان جلو میبردند.
- در شرایط فعلی به نظر میرسد که بخش خصوصی به حاشیه رانده شده و تصدیگری دولت در حوزه سینما افزایش یافته است.
روند اتفاقات و تولیدات و مناسبات اکران نشان میدهد که تصدیگری دولت افزایش یافته است. دوستان میگویند بخشی از اختیارات را به سینماهایی دادهاند که این سینماها همان اتحادیه دو است. کاری که الان دارد انجام میشود ممیزی آثاری است که درخواست صدور پروانه ساخت دارند. هیچ جای دنیا صنف در مضامین و محتوای فیلمها دخالت نمیکند اما عملا الان با خواندن فیلمنامهها توسط اتحادیه به نوعی ممیزی در حال اعمال است. اینکه شما یک شورای مشورتی داشته باشید که اگر کسی خواست مراجعه کند و به او مشورت بدهید، فکر خوبی است اما اصلا ممیزی ربطی به شما ندارد و این کار اداره نظارت است. شما اگر بخواهید یک صنف غیردولتی باشید باید مدارک را بگیرید، روال حرفهای را انجام دهید و اصلا در مسائل محتوایی وارد نشوید.
- الان به نظر میرسد که کنترل امور تا حدودی از دست مدیریت سینما خارج شده است. بعد از اتفاقهای اکران نوروزی، وضعیت به ترتیبی پیشرفته که تکلیف نمایش عمومی خیلی از فیلمها روشن نیست. فضای اکران ملتهب است و از سوی دیگر یک نوع محافظهکاری درصدور پروانه ساخت اعمال میشود که نتیجهاش تولید فیلمهایی است که اغلب سفارشی و خنثی هستند. پس از مدتی افراط، حالا انگار نوبت به تفریط رسیده است.
هنر، دستور و فرمان برنمیدارد و نمیتوانید به هنرمند دستور بدهید که چه کند و چه نکند اما میتوانید قانعش کنید، میتوانید برایش توضیح دهید. متاسفانه الان در دوبخش، ممیزی صورت میگیرد؛ یکی توسط اتحادیه دو و اگر از این مرحله گذر کند نوبت به اداره نظارت و ارزشیابی میرسد. در این فضا فیلمهایی ساخته میشود که بیتعارف باید بگوییم خیلی امیدی به آنها نیست. از سوی دیگر با تولید پروژههایی موافقت نشده که میتوانست به سینما کمک کند. مثلا من از فیلمنامه آخر داریوش مهرجویی که با ساختش مخالفت شد اطلاع دارم. این فیلم میتوانست یکی از امیدهای سینمای ما در جذب مخاطب گسترده باشد و توسط مهرجویی هم ساخته میشد که در معمولیترین آثارش هم استانداردها را رعایت میکند اما این پروژه پروانه ساخت نگرفت
و در عوض کلی فیلم سفارشی در این مدت ساخته شده که باری از دوش سینما برنمیدارند.
- در این شرایط، راه حل خروج از بحران را در چه میدانید؟
با کنار گذاشتن مجموعه اختلافات و رسیدن به همدلی و همفکری میشود از این وضعیت خارج شد. این البته نیاز به یک شجاعتی دارد و آن شجاعت پذیرش اشتباه است. برای از بین رفتن عدم اعتمادی که الان به وجود آمده باید مدیران دولتی پیشقدم شوند، در این صورت میتوان بخش خصوصی را وارد گود کرد وگرنه این وضعیت تا پایان ماموریت دولت دهم ادامه خواهد یافت و وضعیت از این هم بدتر خواهد شد.
البته اگر مدیریت سینما شجاعانه برخی از اقدامات اشتباه پیش آمده را جبران کند، در آینده قطعا نام نیکی از خود به یادگار خواهد گذاشت. برای بازگرداندن اعتماد سینماگران هم روشن و مشخص است که چه کارهایی باید انجام شود. به نظرم هنوز هم دیر نشده و میشود این کار را کرد.
- با شناختی که از گروه مدیران معاونت سینمایی فعلی وجود دارد فکر میکنید میشود این انتظار را از آنها داشت؟
من چون همیشه سعی میکنم نیمه پرلیوان را نگاه کنم، امیدوارم ولی اگر بخواهیم واقعبین باشیم باید گفت که بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد، چون الان در همین ماجرای اکران و اختلاف با حوزه هنری به جای اعمال عقلانیت برای حل مشکلات، دوستان بر آتش دعوا و جنجال بنزین هم میریزند. در این شرایط کاری از بخشخصوصی برنمیآید.